مراسم ترحیم در خوراسگان

مراسم ترحیم در خوراسگان
مرگ و مراسم درگذشت موضوعی است که از آغاز خلقت تا پایان جهان هستی در بین هر قوم و ملتی بوده و هست،و به عقیده پیروان ادیان الهی و بعضی از اقوام باستان مرگ پایان تمام ابعاد وجودی انسان نیست بلکه پایان حیات دنیوی است و با آنکه جسم متلاشی می شود. لکن روح باقی ،و بازگشت بشر در عالمی دیگر و رسیدن به نتایج اعمال حتمی و جزء عقاید پیروان ادیان آسمانی و یکی از اصول دین مسلمین جهان است.
بروز مرگ چو تابوت من روان باشد
گمان مبر که مرا درد این جهان باشد
برای من مگریُ و مگو دریغ دریغ
بدام دیو درافتی دریغ آن باشد
جنازه ام چو به بینی مگو فراق فراق
مرا وصال ملاقات آن زمان باشد
مرا بگور سپردی مگو وداع وداع
که گور پرده جمعیت جنان باشد
فروشدن چو بدیدی برآمدن بنگر
غروب شمس و قمر را چرا زیان باشد
ترا غروب نماید ولی شروق بود
لحد چو حبس نماید خلاص جان باشد
کدام دانه فرورفت در زمین که نرست
چرا به دانه انسانت این گمان باشد
کدام دلو فرو رفت و پر برون نامد
ز چاه یوسف جان را چرا فغان باشد
ترا چنان بنماید که من بخاک شدم
بزیر پای من این هفت آسمان باشد
دهان چو بستی از این سوی آن طرف بگشا
که های و هوی تو در جو لامکان باشد
غزلیات شمس
آری مرگ در این جهان یک دگرگونی و انتقال به عالم دیگر است و خوشا به سعادت آنان که در این فرصت محدود عمر، توشه ای بربسته ،یا آنکه لااقل بار دین کسی را به دوش خود نکشند.
باری از دوش کس ار برنگرفتیم بدهر
بر سر دوش کسی شکر که باری نزدیم
ادیب برومند
یکی از خصائل پسندیده، و صفات عاطفی اهالی خوراسگان همتی است که در مراسم تشییع و به خاک سپاری و ترحیم همشهریان خود دارند و به محض اطلاع از درگذشت هر کسی درب خانه متوفی جمع شده و جسد او را تشییع می نمایند، و اکثر مردمی که ناظر هستند شرکت می کنند و پایه تابوت یا عماری را بردوش خود میگذارند جز عده ای محدود ،معمولاً اقوام و آشنایان متوفی در مراسم خاکسپاری شرکت می کنند و اکثر مردم شهر در مجلس فاتحه حاضر می شوند، در قدیم مراسم ترحیم با یکی یا دو نفر قاری قرآن برگزار می شد و تشریفات این گونه مجالس یک استکان چای و قاشقی قهوه تلخ بود، و فرزندان متوفی با چشمانی اشک آلود شالی به گردن می انداختند و پائین مجلس به مردم خوش آمد می گفتند، ظهر روز سوم در مجلس ترحیم توسط امام جماعت محل منبری تشکیل می شد و واعظ پس از مقدمه ای در فانی بودن دنیا و رحمانیت خداوند و ذکر صفات خوب متوفی، و محبت و همدردی مردم صحبت میکرد و در خاتمه منبر با اجازه بزرگ فامیل شال عزای فرزندان از گردنشان باز می شد، شرکت مردم برای تسلیت بازماندگان و باز کردن شال از گردن فرزندان موجب تسلی خاطر و آرامش و اعتماد بازماندگان می گردید.
در مراسم سه روزه ترحیم اقوام نزدیک متوفی مقداری غذای طبخ شده به منزل مصیبت دیدگان می آوردند، چون معتقد بودند کسانی که عزیزی را از دست داده اند وقت و حوصله تهیه و طبخ غذا ندارند، و جز تعداد محدودی اقوام نزدیک و برگزار کنندگان مجلس ترحیم کسی برای شام و ناهار به منزل متوفی نمی رفت ،برای مراسم شب هفتمین روز درگذشت از طرف بازماندگان متوفی پذیرائی مختصری از اقوام و آشنایان و فقرا می شد، و معمولاً مراسم در منزل متوفی برگزار می گردید در مراسم هفتمین روز اقوام و آشنایان هر کدام مقداری میوه و شیرینی همراه خود می آوردند که در پذیرائی مصرف می شد ،و اگر اضافه می آمد پس از ختم مراسم به منزل اقوام و آشنایان می فرستادند، مراسم هفته معمولاً نزدیک مزار متوفی تشکیل می شد و مجلس با قرائت قرآن و ذکر مصیبت ائمه اطهار برگزار می گردید و یک نفر قاری قرآن نیز تا غروب روز هفتم بر سر مزار متوفی سرگرم تلاوت قرآن بود در مراسم چهلمین روز و یکمین سال هم به همین منوال ولی ساده تر برگزار می گردید .ناگفته نماند که اکنون در مراسم ترحیم و هفتمین روز درگذشت یکی از نشانه های شرکت و همدردی مردم در مصیبت دیگران، ارسال تابلو و تاج گل است، که مبلغی را اهدا کننده به دفتر دارالایتام می پردازد، و دفتر مزبور تابلو یا تاج گلی به مراسم می فرستد که هم در روحیه صاحبان عزا و هم در موقعیت مجلس مناسبت نیکو دارد، و نفس این عمل بسیار مطلوب و پسندیده و کاریست عاطفی و خداپسندانه که از جمله امور خیر عاقلانه ای است که مرسوم گردیده است.
در اینجا به مناسبت موضوع مطالبی را لازم به توضیح می دانم که بدین شرح است. اولین موضوع اینکه قدیم در مجالس ترحیم صدای گوش خراش چند بلندگو در مجلس و سینه زنی و اطاله کلام و تفسیر گوئی قاری و مرشد و مداح در کار نبود و همگی به تلاوت قرآن و رعایت حال دیگران توجه داشتند و آیا جز صدای اذان کسی حق دارد با صدای آزاردهنده بلندگو و اکو آلودگی صوتی ایجاد کند ،مسلمانان عزیز و برادران گرامی آیات مقدس قرآن مجید مورد احترام جمیع مسلمین جهان است و خواندنش برای هر مسلمانی مستحب و مایه رحمت الهی است، ولی آیا با بلندگوئی که پیش از نیاز شنوایی گوش است موجب اذیت و آزار و بیماری گوش و اعصاب و روان نمی گردد، و آیا نحوه چنین رفتاری حرام نیست ،و آیا لازم نیست که قاریان و مداحین مسلمان از مراجع تقلید خود کسب تکلیف کنند و به وظایف خویش آشنا شوند.
دومین موضوع مورد اعتراض بنده اینکه، قاریان و گویندگان این مجالس در نظر داشته باشند که چه بسا بیماران و معذورینی که به حکم وظیفه انسانی برای عرض تسلیت بازماندگان به مجلس ترحیم آمده اند و بیش از ربع ساعت وقت یا طاقت نشستن ندارند و از طرفی هم دور از ادب می دانند بین تلاوت قرآن و گفتار گوینده مجلس را ترک کنند، و این وظیفه قاریان و گویندگان است که موقعیت دیگران را رعایت کنند و از اطاله کلام احتراز نمایند.
سومین بحث بنده تجملات و تشریفات و شام و ناهاریست که هم موجب صرف هزینه و اتلاف وقت و هم ایجاد زحمت و مشکلات برای بازماندگان می گردد، و چه بسیار دعوت شدگانی که با اکراه مجبور هستند کار خود را رها کرده و برای صرف شام یا ناهار حاضر شوند که این اشخاص نه وقت دارند و نه نیاز به پذیرائی و اگر چند نفر فقیر و مستحق و سورچران بی وعده هم شرکت کنند که تکلیفشان در مقابل معنونین معلومست، و چقدر به جاست که هزینه این پذیرائی های مفصل و غیر ضروری که اکثراً بر اساس چشم و هم چشمی برگزار می گردد، در امور خیریه به ویژه دارالایتامی که در همین شهر فعالیت دارد صرف شود که هم مایه رضای خداوند و هم باعث خشنودی نیازمندان و هم موجب آمرزش متوفی است، تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
مکن برای تظاهر جهان چراغانی
بیا و خانه درمانده ای چراغان کن
چهارمین موضوع مورد نظر بنده، اینکه آیا بازماندگان متوفی که اگر کوچکترین ضعفی در تشریفات مراسم رخ دهد می گویند به آبرویمان لطمه خورد ،و تشریفات باید چنین و چنان باشد. می دانند که اینگونه مراسم و تشریفات یک سنت است ،و از امور واجب متوفی (غسل و کفن و نماز ودفن میت است) که یک واجب کفائی مسلمین می باشد، و ادا دین متوفی اعم از حق الله و حق الناس یک واجب عینی وارثین است، و آیا آنقدر که ما تشریفات را رعایت می کنیم به امور واجب شرعی هم توجه داریم (فاعتبروا یا اولی الابصار)
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد
حافظ
آخرین سخن این مقاله اینکه عزیزانی که در قید حیات هستید خودتان به فکر اداء دین خویش باشید معلوم نیست که پس از شما بازماندگان آیا به وصیت شما عمل می کنند یا خیر.
برگ عیشی بگور خویش فرست
کس نیارد ز پس تو پیش فرست
سعدی
چه بسیار جای بدبختی است که انسان در دوران عمر با حرص و ولع حلال و حرام برای بازماندگان جمع کنده و وارث در عیش و نوش باشد و بیچاره صاحب مال مدیون و در ته گور.
(به ظلم و جور مکن جمع مال بهر کسان)
ای هم کیش و هموطن گرامی اگر دینی بگردن داری یا مایه رنج کسی شده ای تا زنده هستی دین خود را ادا ،و رضای مظلومین را فراهم ساز خداوند تبارک و تعالی کریم است. ولی در قرآن فرموده
( فَمَن یَعمَل مِثقال ذَرّه خَیرا یَره ومَن یَعمل مِثقال ذَرَّه شَرا یَرَه)
به عظمت خداوند قسم که یک عمر عبادت مستحبی جواب یک دینار تجاوز به مال مردم را نمی دهد و صدها حج و ختم قرآن جبران لطمه ای که به آبروی دیگران خورده است نمی کند.
هرچند خداوند کریم است و رحیم
گندم ندهد بار چو جو میکاری
امید است که در فرصت کوتاه عمر خداوند تبارک و تعالی بندگانی چون نگارنده را بیدار و به وظایفمان آشنا فرماید، آمین یا رب العالمین.
اینهمه گفتیم اندر بسیج
بی عنایات خدا هیچیم هیچ
بی عنایات حق وخاصان حق
گر ملک باشد سیاهستش ورق